مهرناز جونمهرناز جون، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره

مهرناز زندگی مامان وبابا

love

        تمام عروسک های دنیا؛         یتیم می ماندند؛         اگر خدا دخـــتـــر را نمی‌ آفرید ...! ...
30 دی 1392

دختر که داشته باشی....

  دختر که داشته باشی با خود تصور میکنی پیچ و تاب شانه را در نرمی موهایش،وقتی کمی بلندتر شوند و کیف  عالم را میبری از انعکاس تصویر خرگوشی بستنشان.    دخترکه داشته باشی   خیال میکشاندت به بعداز ظهر گرم روز تابستانی که گوشواره های میوه ای از گیلاسهای به هم چسبیده به گوش انداخته اید،همان هایی که هرکه بیاویزدشان از شادی  لبریز میشود و خنده ی از ته دل امانش را میبرد.       دختر که داشته باشی گاهی دلت میلرزد از فکر اینکه روزی بر شانه ی مردی دیگر غیر از پدرش تکیه میزند .   دختر که داشته باشی خیال ب...
8 دی 1392

برای بابایی مهربون

تکیه گاهی است که بهشت زیر پایش نیست . . .     اما همیشه به جرم پدر بودن باید ایستادگی کند     و با وجود همه مشکلات ، به تو لبخند زند تا تو دلگرم شوی . . .     که اگر بدانی چه کسی کشتی زندگی را     از میان موج های سهمگین روزگار به ساحل     آرام رویاهایت رسانده است      ” پدرت “را می پرستیدی         ...
7 دی 1392

28 ماهگیت مبارک نازنینم

  ماهگیت مبارک       دخترم چقدر زود بزرگ میشوی؟برای چه این همه شتاب داری؟برای من هیچ لذتی بالاتر از تماشای بالیدنت نیست اما اینگونه که تو میروی میترسم از تو جا بمانم . دختر قشنگم خورشیدکم انگار همین دیروز بود که من صدف تو بودم و تو مروارید من انگار همین دیروز بود که مرواریدم را به دریای پرتلاطم این دنیا سپردم تا جایی بیرون از من زندگی کند نفس بکشد ببالد. میوه ی دلم روزهایی که میگذرند باز نمیگردند و روزهایی که می آیندمن برای آمدنشان لحظه شماری میکنم و فردا برای رفتنشان بی تابی خواهم کرد من جرعه جرعه ی این لحظات ناب را سر میکشم . تو را دوست دارم به خاطر تمام زیبایی هایی که از ای...
4 دی 1392